بِرتابریم:بیاتابرویم
یِه گله او:مقداری آبِِِ
وَخی:بلند شو
دِشمون:دشنام
زیزَه:سرمای شدید
پِِغچَ:پشه
لِی:لب
پغچیَ نشست لِی بونَ:پشه روی بام نشست
خُورَه او پوزِت بگیره:چرا چانه ی تو این شکلی است
نِوای منُ میاری:ادی مره در می آوری
هَشتَم تو پوزِت:به تو سیلی زدم
کُتُرِِ سَگ:طوله سگ
دِکون:مغازه
کِمبیل:آب بینی خشک شده
زِلاغ:زالو
مِلیچ:گنجشک
غِلاغ:کلاغ
نَه نَه :مادر
آقا:پدر
قَریاض:بهار
نَکو هِمچین: اذ یت نکن
پَکُ وپوز:صورت
بِره:برو
جَعدِه:جاده
جوق:جوب
او مَحلی:آن موقع
لیلَه:لوله
لولِه:پماد
کِفت:نوعی گره _به کتف نیز میگویند
هِلُوَ:برف وباران که باهم ببارد
وُوی وُوی وُوی:نشانه تعجب
دِسغالَ:داس کوچک
وَخیزین بیفتیم:پاشین بخوابیم
جود:خصیص&یهود
در به در شدیَ:آواره
دِلِنگون:آویزون
گیسید:روشن شد
عَلُوَ گرفت:آتشش زیاد شد
کِرَت:دفعه مرتبه
سیسک:سوسک_کوچک
سندول:آدم حریف(زرنگ)
سولِنج:زیگیل
تُقس:زرنگ
جُونَ:گاو جوان
نِیبَر:گاو ماده جوان
تیلَ:بچه حیوان را گویند
کِلون:لانه مرغ
طِیلَ:طویله
تین به تین بیفتی:یتیم شوی
کُلُنگ:کلنگ
جیجَ:جوجه
شِلال:بلند
آخورَ:محلی که برای گاو وگوسفند علف میریزند
تُرقُلی:گرد
زِر:سر وصدا نکن
صَحب:صاحب
هُرزُوغُول:عنبر نسارا_پشگل خر
تیر غیب خوردیَ:نوعی نفرین است که به معنی این است که ای کاش بلای ناگهانی بر سرت نازل شود
وِلِنگر شِ
کِپّه کن:بخواب
دَن اُوَ:خمیازه
مَمو :زن عمو
اِنگیل:آستین
سُقُلمَه:مشت
پیک:پهلو
قالیچ :انگشت
زن داشی:زن برادر
وَراوَر:کم کم-آرام آرام
کِوِرَ:چرک
شوم:شب
شِی:شب
گُلی :به معنی مقداری
نه عامو:تعجب
زِرِنجهََ:به خود بیچیدن
ظِهیر:طمع
دَرز:چاله کوچک
عههههههههههههههههههههههه:تعجب
ناله حَسرت کِردیه: نفرین کردن
قیص :زمستان
او یاری:آب یاری
پیش او: ادرار
بِشَند وبار:مقدار کمی بار
وِجَغ:وزغ
میمینَکَ:زشت&بدقیافه
نظرات شما عزیزان: