نظامیانی که در خیابانهای اطراف مستقر بودند لباس پلیس عربستان را نپوشیده بودند و یونیفرم ارتشی داشتند. حادثه با چماقهای پلیس عربستان شروع شد. در بین پلیسها عدهای هم با لباس معمولی حاضر بودند و با چماقهای میخدار و میلههای آهنی مردم را میزدند. بالای پشتبام ساختمانهای اطراف، عدهای با لباس عربی هر چه به دستشان میرسید بر سر حاجیان میانداختند. بلوک، شیشه، سطل شن، کپسول، کولر گازی! عده زیادی بر اثر برخورد جسم سنگین و متلاشی شدن سر شهید شده بودند. همه هتلها درهای ورودی را بسته بودند و فقط ساختمانی که فلسطینیها در آن بودند درها را گشوده بود که عدهای توانستند جان خود را نجات دهند. جمعیت در محاصره سفاکان رژیم آلسعود افتاده بود. ازدحام جمعیت خیلی زیاد بود.
بخشی از حجاج ایرانی را خانواده شهدا و جانبازان دفاع مقدس تشکیل میداد. خیلی از شهدای حج خونین، مادر و همسر شهید بودند. جانبازان بر اثر ضربات چماق از روی صندلی چرخدار بر زمین میافتادند. آنقدر شلوغ بود که هر کس روی زمین میافتاد زیر دست و پا میماند.
زمانی که پلیس مردم را کتک میزد، عدهای از چماقداران لباس شخصی سوت و کف میزدند و هلهله میکردند. ارتش شروع به تیراندازی کرد. اول اشکآور و گاز سمی خفهکننده. عده زیادی از زنان و کسانی که روی زمین افتاده بودند به علت استنشاق گاز خفهکننده شهید شدند. رگبار گلوله مسلسلهای دستی به سمت حاجیان گرفته شد. ازدحام آنقدر زیاد بود که کسی که گلوله میخورد شاید روی زمین هم نمیافتاد.در بدن بعضی شهدا چندین تیر بود. یوزی، کلت، ام-16، حتی بعضی از شهدا با گلولهای که در پیشانیشان خورده بود شهید شده بودند. تکتیراندازها با قناسه از بالای پل مردم را میزدند.
چهره تکتیراندازها اروپایی بود. چند ماه قبل، ژنرال اولریخ وِگِنِر، آلمانیتبار، مسئول هماهنگی امنیتی شهر مکه شده بود. در روز حادثه سوار بر هلیکوپتر بالای سر جمعیت دیده شده بود. او قبل از این در عملیات گروه دلتا، در آزادی اسرای لانه جاسوسی آمریکا در تهران شرکت داشت و در تهران مسئول تیم بود که تحت پوشش خبرنگار شبکه ZDF آلمان فعالیت میکرد.
از روزهای قبل هماهنگ شده بود که هیچ بیمارستانی در روز نهم مرداد مجروح نپذیرد. آمبولانسهایی که نزدیک میشدند مورد هجوم واقع میشدند و سربازان با چماق شیشههای آنها را خورد میکردند و دکترها و پرستارها را بیرون میکشیدند و میزدند. چند آمبولانس توانستند از بین مأمورین عبور کنند و با سرعت مجروحین را سوار کنند. ولی سربازان راه برگشت را بستند و مجروحین را از پشت آمبولانس بیرون ریختند و کتک زدند. عدهای همان جا شهید شدند. خیلی از شهدا اول مجروح بودند و به علت عدم رسیدگی شهید شدند. تیراندازی که تمام شد تا ساعت یازده شب محاصره ادامه داشت. مردم روی زمین نشسته بودند. هر کس بلند میشد با چماق بر سرش میزدند.
نظرات شما عزیزان: