رسوم بعد از تولد فرزندان
در هنگامی که فرزند نزدیک به تولدش است . پدرش به پشت بام می رود و اذان می گوید که این رسم هم نشان کمک خواستن پدر کودک از خدا تا بچه اش به سلامتی به دنیا بیاید و در کنار این خواهش ،همسایگان که صدای اذان را می شنوند به همین منظور برای مادر وبچه دعا می کنند تا به سلامتی بچه به دنیا بیاید. بعد از مدت چند روز ( کمتر از ده روز ) یکی از اقوام بر گوش راست کودک اذان و در گوش چپش اقامه می گویند. برای جلوگیری از چشم زخم برای کودک پلاکی تهیه می کنند که در آن آیه( وان یکاد) نقش بسته و بر پارچه قنداق کودک نصب می کنند.و بر پیشانی نوزاد از سرمه و اسفند سوخته ُ خالی سیاه رنگ قرار می دهند . بعد از به دنیا آمدن کودک اقوام و آشنایان برای او و پدر و مادرش هدیه ای به عنوان چشم روشنی می آورند ، که با این کار هم به دیدن کودک می روند و هم به پدر و مادرش تبریک می گویند. بعد از به دنیا آمدن کودک پدر بچه یک گوسفند را عقیقه می کند ( این کار به این صورت است که گوسفندی را قربانی می کنند و تمام استخوانهای گوسفند را از گوشتش جدا می کنند و استخوان ها را بر روی بام خانه می ریزند و گوشتش را به افراد نیازمند و هر شخص دیگر به غیر از خود می دهند.) دختر بچه را در 5 ماهگی دستشان را روی سرش می گذارند و او را می نشانند . در دره بید رسم بر این است که فرزند پسر که به هفت ماهگی می رسد هفت کله قند را دور کودک می چینند و کودک هفت ماهه می تواند به کمک این کله قند ها بنشیند( دو ماه بعد از اینکه دختر می تواند بنشیند) و در این روز جشنی بر پا می شود.
........................................
شب عید و سفره هفت سین در دره بید
در شب عید پلوی عید را با گوشت گوسفند بومی و با عطر و طعم ویژه ی روغن خوش بومی می پزند . بعضی از خانواده ها به این برنج مقداری رشته ی بو داده که خود تهیه می کردند ( خمیر را با وردنه صاف می کردند و لایه های نازک تشکیل شده را به دور هم پیچیده و آنها را به صورت نوار باریک در آورده و تکه تکه می کنند)
از پلوی شب عید مقداری را بنا به سنت قبل برای ماما پیرو کنار می گذاشتند .تا در این شب آنقدر وفور نعمت باشد تا مقداری غذا هم بعد از تناول اهل خانه اضافه بیاید .
سفره هفت سین : در آیین های باستانی ایران برای هر جشن گسترده می شد که دارای انواع خوراکی ها بود. این سفره معمولاً چند ساعت مانده به زمان تحویل سال نو آماده بود و بر صفحه ای بلندتر از سطح زمین چیده می شد.
سمنو : نماد زایش و باروری گیاهان است و از جوانه های تازه رسیده گندم تهیه می شود.
سیب : سلامتی و زیبایی وباروری است
سنجد : نماد عشق و دلباختگی است
سبزه : نماد شادابی و سرسبزی و نشانگر زندگی بشر و پیوند او با طبیعت است. سبزه که معمولا جوانه گندم و یا عدس بوده که نماد نوزایی و تولد دوباره است .
سیر : نشان دارو و شفابخشی است.
سماق : نماد رنگ خورشید به هنگام طلوع بوده. با ظهور خورشید نیکی بر بدی پیروز می گردد
سرکه : نشان قدمت و صبر و بردباری است.
سکه : که نماد ثروت و دارایی است . به نیت برکت و درآمد زیاد انتخاب شده است.
تخم مرغ : که نشان زایندگی است که در دره بید تخم مرغ ها را با پوست پیاز قرمز که با جوشش آب و پوست پیاز تخم مرغها هم پخته شده و هم رنگ های زیبایی میگرفتند و در سفره هفسین قرار میدادند.
آب : پاکی
قرآن :کتاب مقدس
ماهی قرمز : در تنگ آب نشان زندگی و برکت است .
آینه : که نماد تصویر پیدایش و روشنائی است بر سر سفره هفت سین گذاشته می شود.
آتشدان : نماد پایداری نور و گرما که بعد ها به شمع و چراغ مبدل شد . در دو طرف آینه دو شمعدان گذاشته می شود و به تعداد فرزندان خانواده شمع روشن می گردد. شمع ها نماد شادی و روشنگری هستند.
انار : نماد تقدس
نان : پخته شده از هفت حبوب ، خرما ، پنیر ، شکر
و شاخه هایی از درخت مقدس انار ، بید ، زیتون ، سرو و یا انجیر در دسته های سه ، هفت یا دوازده تایی
و آجیل و شیرینی نان برنجی ، مغز بادام
نزدیک لحظه ی سال تحویل فرزندان خانواده همگی به خانه های بزرگترین شخص فامیل می روند تا در کنار هم مراسم تحویل سال را انجام دهند.
بعد از سال تحویل همه به هم تبریک گفته و بزرگتر ها به ترتیب سن به همه عیدی می دهند که این عیدی ها خرج نمی شود و برای تبرک تا آخر سال در کیفشان قرار می دهند تا دست خوب افراد سخاوتمند فامیل به کسب و کارشان رونق دهد .
در لحظه ی سال تحویل رسم بر این است که نباید کسی خواب یا غمگین باشد که افراد خوانواده او را از آن حال بیرون می آورند تا همه شاد بر سر سفره بنشینند.
تبرک آفتاب نوروزی : ساعات نخستین آفتاب است و در صبح نوروز، خورشید بیشتر از هر زمان دیگر به زمین نزدیک می شود و مردم با نظر کردن به آفتاب نوروزی، خود را متبرّک می کنند. در این روزدره بیدیان در ساعات اول روز به سبزی درختان نگاه می کنند تا بخت سبز و با طراوت در سال جدید نسیبشان شود.
از جمله رسم ورسوم دره بید در این روز بعد ازتحویل سال افراد به بالارفتن از پله ها که نماد بالا رفتن پله های ترقی می باشد می روند.
بعد از تحویل سال از یک فرد پاک و مهربان و خوشبخت می خواهند تا اولین کسی باشد که به خانه ی آنها بیاید که تا آخر سال خوشبختی به خانه آنها وارد شود.
بعد از آن تمام افراد فامیل به دیدن تک تک افراد از بزرگ به کوچک می روند که در مهمانی ها با شیرینی (نان برنجی که قبل از عید به دست بانوان خوانواده پخته می شد) و آجیل ( انجیر یزدی ، بنه ، گندمک ،مغزچی. نخودچی ، بادام و ....) پذیرایی می شوند
شب عید و سفره هفت سین در دره بید
قسمت اول
خانه تکانی :. تمام خانه برای نظافت زیر و رو می شود. دردره بید رسم بود که حتی خانه ها را رنگ آمیزی می کردند و اگر میسر نمی شد ، دست کم همان اتاقی که هفت سین را در آن می چیدند ، سفید می شد. رنگ آمیزی و مرمت خانه را به علت کمبود بضاعت مالی و یا نبود رنگ ، اتاق هایشان را با گل سبز گدار بیابانک و یا گل سفید ، رنگ می زدند (برای رنگ آمیزی ابتدا کلوخه های رنگ را در ظرف های بزرگ سفالی که بادیه نام دارد می خیساندندپس از صافی رد کرده و آن را رقیق می نمایند و با طاسی (کاسه) مسی ، رنگ به دست آمده را به دیوار ها می پاشیدند، که این پاشش را گل شوری یا در شوری می گفتند و بعد از دو روز رنگ خشک می شد )
در آن موقع شکستن کوزه را که جایگاه آلودگی ها و اندوه های یک ساله بود واجب می دانستند. ظرف های مسین را به رویگران می سپردند. نقره ها را جلا می دادند. گوشه و کنار خانه را از گرد و غبار پاک می کردند. فرش و گلیم ها را از تیرگی های یک ساله می زدودند . در بسیاری از خانواده ها گندم سمنو ، گندمک و شاهدانه و شیرینی خانگی که معمولا نان برنجی بوده می پزند
سبزه سفره هفت سین که شامل یک دسته ساقه ی باقلا ی سبز و شاخه ای از شکوفه بادام و رویانیدن گندم یا عدی یا ماش در کاسه ای چینی .
در دره بید رسم است که خانم ها شب آخرین جمعه ی سال بهترین غذا را می پختند و بر گور درگذشتگان می پاشیدند و روز پیش از نوروز را که همان عرفه ، به خانه ای که در طول سال در گذشته ای داشت ، می رفتند و دعا می فرستادند و می گفتند که برای مرده عید گرفته اند.
چهار شنبه سوری : آتش در نزد ایرانیان باستان نماد روشنی، پاکی، طراوت، زندگی، تندرستی و در پایان یک نماد خداوند در روی زمین است. آنها عقیده داشتند که آتش میتواند ناپاکیها ، پلیدیها و تاریکیها را از میان ببرد. وقتی در مراسم چهارشنبه سوری بر آتش میپریم به آتش میگوییم که «زردی من از تو، سرخی تو از من.» زردی نشانه زردرویی و شرمندگی از خطا، و همچنین نشانه غم و اندوه است، و سرخی نشانه سرخرویی و پاکدامنی، و همچنین نشانهی شادبودن است.. آتش می توانست در بیابان ها و رهگذر ها و یا بر صحن و بام خانه ها افروخته شود. وقتی آتش شعله می کشید از رویش می پریدند و ترانه هایی که در همه ی آنها خواهش برکت و سلامت و پاکیزگی بود ، می خواندند. آتش چهار شنبه سوری را خاموش نمی کردند تا خودش خاکستر شود. سپس خاکسترش را که مقدس بود کسی جمع می کرد و بی آنکه پشت سرش را نگاه کند ، سر ِ کوچه می ریخت. در باز گشت در پاسخ اهل خانه که می پرسیدند:
"کیست؟می گفت: "منم." از کجا می آیی؟"از عروسی... "چه آورده ای؟"تندرستی..."
یک یا دو روز پیش از واپسین چهارشنبهی سال، مردم برای چیدن بوتههای گوناگون، خارشتر، خور، گون،بیرون میروند و در عصر روز پیش از آغاز چهارشنبه سوری، خار و خاشاک فراهم آمده، در حیاط خانه (اگر جادار باشد)، یا در میدان روستا، یا در خیابان شهر گذاشته و در یک، سه، پنج، یا هفت (همیشه عدد فرد) دسته، که چند پا از یکدیگر فاصله دارند، مرتب میگردند. در غروب آفتاب یا اندکی بعد، دستههای چوب و خاشاک سوزانده میشوند، و هنگامی که زبانههای آتش در تاریکی میلرزند، مردان و زنان از روی آن میپرند و چنین میخوانند: «سرخی تو از من، زردی من از تو». مردم بر این باورند که این آیین آنان را برای همهی سال در برابر ناخوشیهایی که انسان را رنگپریده و ضعیف میکند، ایمن و مصوون میسازد. در دره بید آتش را بر پشت بام میافروزند، سپس مقداری آب روی آن میریزند، و خاشاک سوزان را به خیابان زیرین جاری میکنند؛
گفتن عبارات « سرخی تو از من ، زردی من از تو » یا « روی پاک از تو ، دامان پاک از ما » ریشه در باور های کهن دارد و مقصود از این عبارات در حقیقت نوعی تیمن و تبرک جستن از آتش زندگی زا و پاک کننده پلیدی هاست.
یکی دیگر از آیینهای هفته آخر سال ، شکستن کوزه است ، به این ترتیب که مقداری زغال به نشانه سیاه بختی،کمی نمک به علامت شور چشمی، و یکی سکه دهشاهی به نشانه تنگدستی در کوزه ای سفالین رااز بالای بام خانه به کوچه پرت می کنند و در همان حال می گویند :
درد و بلام بره توی کوزه *** و کوزه بره توی کوچه
...................................................
چشم در کردن!
از قدیم در فرهنگ ما دره بیدیها مرسوم بوده است که برای مقابله با چشم زخم، اصطلاحا چشم در میکردند.بدین معنی که اگر کسی مریض میشد یا تب میکرد یا دچار ناراحتی میشد می گفتند اورا چشم کرده اند باید برای او اسپند آتش کنند و روی اسپند مقداری نمک میریختند ودر حین سوختن اسپند صدای چریک وچریک دانه های اسپند می آمد ومی گفتند بلا دور باشد و بر چشم حسود و بخیل لعنت، و گاهی به این کار بسنده نمیکردند و به افرادی که این کار را میکردند می گفتند برایمان یا برای بچه هایمان چشم در کن.
ابتدا مقداری آرد و روغن را یک نفر که خبره این کار بود میدادند او هم در سر چهار راه کوچه با کمی چوب وهیزمی که در کوچه های خاکی آنزمان بود در سر چهار راه کوچه آتش می کردند و ظرفی را که لقلا معروف بود را روی آتش می گذاشتند و روغن را داغ و سپس خمیر را با دانه های اسپند به صورت گلوله های کوچک در می آوردند و در روغن سرخ می کردند وبا همان خمیر یک آدمک هم درست می کرد ودر روغن می انداخت، پس از سرخ شدن خمیر ها ، بطرف هر کوچه ای یک گلوله خمیر می انداختند و چهار گلوله به چهار طرف می انداختند و پیش خود زمزمه می کردند چشم بد و چشم حسود و بخیل کور باد و بقیه گلوله های خمیر را با آدمک مثل تسبیح به نخ می کردند و به صاحبش می داد و می گفت به بالای سر در خانه هایشان آویزان کنند و به همین شکل آنها نیز عمل نموده و بلا و چشم بد را از خود و خانواده دور می کردند وامروزه هم هنوز در دره بید متداول است اما با این تفاوت که دیگر به دلیل کوچه های اسفالته ،هیزمی گیر نمیاد که در چهار راه اینکارا کنند ودر خانه هایشان ،خمیر را سرخ وبه نخ کشیده و به افراد متقاضی می دهند.
دره بید لاله زار دره بید دره بید فریدندره بید لاله زار دره بید دره بید فریدندره بید لاله زار دره بید دره بید فریدندره بید لاله زار دره بید دره بید فریدندره بید لاله زار دره بید دره بید فریدندره بید لاله زار دره بید دره بید فریدندره بید لاله زار دره بید دره بید فریدندره بید لاله زار دره بید دره بید فریدندره بید لاله زار دره بید دره بید فریدن